پانزدهم آبان برابر با ششم نوامبر روزنامه گاردین خبر از پیدا شدن جسد یک زن در مزار شریف مرکز ولایت بلخ داد. فروزان صافی بیست ونه ساله استاد دانشگاه و فعال حقوق زن در این شهر بوده و بعد از به قدرت رسیدن طالبان بارها در تظاهرات علیه آنان حضور داشته است. بستگانش گفته اند که از دو هفته پیش مفقود شده و قبل از آن چندین بار پیام تهدید آمیز دریافت کرده است، به گفته آنان تعداد زیادی محل گلوله در بدن او موجود بوده است. در روز جمعه چهاردهم آبان بر مبنای گزارش دیگری از مزار شریف جسد چهار زن فعال مدنی که با شلیک گلوله به قتل رسیدهاند، در حومه این شهر پیدا شده اند. همچنین در یک واقعه جداگانه دو زن دیگر که یکی از آنها پیش تر نظامی بوده است، همراه با دو مرد کشته شدهاند. منابع فعالان مدنی افغانستان به بیبیسی گفتند در حادثه اول چهار زن که همکار و دوست یکدیگر بودند، چند روز پیش در نزدیک فرودگاه مزار شریف ربوده شده و چهار روز بعد به تاریخ ۲۷ اکتبر اجسادشان در یک گودال حومه شهر مزار شریف پیدا شد. گفته میشود که آنها در راه رفتن به فرودگاه و سفر به خارج افغانستان بودند و خانوادههایشان تا نزدیک فرودگاه با آنها در تماس بودهاند. در ویدیویی که از واقعه دوم در شبکههای اجتماعی منتشر شده، ادعا شده که “افراد گروه طالبان دو شب پیش به منزل یک نظامی پیشین زن داخل شده، او را با یک زن دیگر و دو مرد از بستگان این خانواده کشتهاند”. یک فعال حقوق زنان افغانستان این دو حادثه را “شبیه قتل زنجیرهای فعالان مدنی زن” در شهر مزار شریف خوانده است. او میگوید اینگونه حوادث “وحشت و نگرانی عمیقی را در میان زنان و مردان فعال دامن زده است.”
حدود سه ماه است که طالبان قدرت را در افغانستان به دست گرفتهاند؛ آنان با یک حکم حکومتی بسیاری از دختران دانشآموز را خانهنشین کردهاند. دختران مقطع متوسطه به جز در چند ولایت محدود اجازه رفتن به مدرسه ویا مکتب را ندارند و زنان به جز در مشاغل ضروری اجازه ندارند به سر کار بروند. واین چه شباهت عجیبی به فرمان خمینی در همان هفته های اول به قدرت رسیدن ضدانقلاب اسلامی علیه زنان دارد. اگر زنان ایران در هشت مارس همان سال به میدان آمده ودر مقابل آن جنگ اعلام شده دست به مقاومت زدند، در افغانستان هم این زنان بودند که با اولین تهاجم طالبان روبرو شده ودست به مقاومت زدند.
در هفتههای پس از تصرف قدرت توسط طالبان، گروههایی از زنان در کابل و شهرهای دیگر در اعتراض به این محدودیتها و در دفاع از حق تحصیل و اشتغال تظاهرات کردند. این اعتراضات با واکنش خشن طالبان روبرو شده و در برخی موارد اين اجتماعات با تیراندازی هوایی و تهدید مسلحانه متفرق شده وتعدادی از زنان مورد ضرب وشتم قرار گرفتند. آنان در بسیاری از این تجمعات خواستار ” نان، کار، آموزش ” شدند. و باز همین صحنه ها چقدر برای زنان ایران آشناست. زمانی که گله های وحشی حزب الله به صفوفشان حمله میکردند، زمانی که سنگسار میشدند، زمانی که تفکیک جنسیتی صورت میگرفت، زمانی که به چهره هایشان اسید پاشیده میشد ویا زمانی که “خواهران زینب ” با تیغ موکت بری به نام امر به معروف ونهی از منکر به جان زنان میافتادند. و اکنون همه اینها در مرز شرقی ایران در امارات اسلامی افغانستان و به نام ” وزارت امر به معروف ونهی از منکر” انجام میشود.
آن کابوسی که از نزدیک به دوسال پیش در جریان گفتگوهای به اصطلاح جهان متمدن غرب با وحشیان طالبان بر ذهنیت زنان افغانستان سایه افکنده بود، اکنون به امر واقع بدل شده است. یادمان نرفته است که وزیر خارجه آمریکا آنزمان در جریان امضاء توافقنامه گفته بود که ” طالبان ثابت کرده است که اگر بخواهد میتواند خشونت ها را کاهش دهد “. فارغ از اینکه این سخنان دیپلمات ارشد آمریکا یک وارونه سازی آشکار و ریختن آب تطهیر بر یک جریان تروریستی اسلامی بود که گویا جوهری نوین یافته است. دستکم در مورد حقوق زنان، همان زمان سخنگوی طالبان بدون لکنت زبان اعلام کرد که: “ما به حقوقی که اسلام برای زنان تعیین کرده پایبندیم، به آنهائی که نگرانند میگویم که طی بیست سال گذشته آزارهائی که زنان دیده اند قابل مقایسه با دوره حکومت ما نیست و در دوره مایک دهم این وضعیت هم حاکم نبود. ما با حق زنان بر مبنای موازین اسلامی موافق هستیم”، و البته زنان در همه کشورهائی که جریانات اسلامی قدرت رابه دست گرفته اند و یا جامعه را به میدان تاخت وتاز خود تبدیل کرده اند، معنای ” حقوق زنان بر مبنای موازین اسلامی” را خوب میدانند. از رژیم های حاکم در ایران تا اندونزی، از بوکوحرام تا القاعده از داعش و طالبان تا سایر دستجات تروریستی اسلامی در سوریه، عراق و لبنان همه و همه کارنامه جنایت بار و خونینی در سرکوب زنان دارند. در این میان مردم افغانستان و بویژه زنان تجربه خونبار موازین اسلامی را با خود حمل میکنند. تجربه ای که هم مهر حاکمیت جهادیستها مسلح شده توسط امپریالیستهای آمریکائی علیه اشغالگران روسی، و هم مهر خونبار حاکمیت دوساله طالبان قبل از سقوطشان را بر خود دارد. واقعیت این است که به نام “دمکراسی وآزادی زن” بیش از بیست سال خاک افغانستان توسط نیروهای ناتو به توبره کشیده شد. دهها هزار نفر کشته شدند. میلیونها نفر آواره شدند تا مجددا یک جریان به غایت ارتجاعی وتروریستی اسلامی به قدرت بازگردد و آنچه اکنون باقی مانده است سرزمین سوخته ای است که به جرگه آن کشورهائی پیوسته که بیشترین ساکنانش باید با قحطی و گرسنگی بجنگند. دختران از رفتن به مدرسه محروم شوند و زنان اگر به گلوله بسته نشوند، باید به کنج خانه رانده گردند. جنبش آزادیخواهی در افغانستان اما نباید به این تراژدی غم انگیز تن دهد. جانفشانی در میدان مبارزه و نبرد صدها برابر بهتر از تسلیم شدن به آن نیروهائی است که ضد ارزشهای بشریت پیشرو هستند.